English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (6117 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acceptance limit U حد پذیرش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
receive U پذیرش داده از یک خط ارتباطی
receives U پذیرش داده از یک خط ارتباطی
focus U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussing U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
parity U نشانگری که نشان میدهد آیا داده بررسی پذیرش شده است یا نه یا اینکه داده پیرستی زوج یا فرد دارد
intake U پذیرش
intakes U پذیرش
accept U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepting U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepts U سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
refuse U عدم پذیرش
refused U عدم پذیرش
refuses U عدم پذیرش
refusing U عدم پذیرش
admission U پذیرش
admissions U پذیرش
patient U پذیرش
patients U پذیرش
denial U عدم پذیرش حاشا
denials U عدم پذیرش حاشا
susceptible U حساس مستعد پذیرش
acceptability U قابلیت پذیرش پسندیدگی
acceptable U قابل پذیرش
acceptance U پذیرش
acceptances U پذیرش
admittance U پذیرش
reception U دریافت پذیرش
reception U پذیرش
reception U قدرت پذیرش پذیرایی کردن
receptions U دریافت پذیرش
receptions U پذیرش
receptions U قدرت پذیرش پذیرایی کردن
medium U رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
mediums U رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
repulsion U عدم پذیرش
induction U پذیرش
inductions U پذیرش
adoption U پذیرش
assent U پذیرش
assented U پذیرش
assenting U پذیرش
assents U پذیرش
legal U عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
interactive U برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
new U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
reject U عدم پذیرش چیزی
rejected U عدم پذیرش چیزی
rejecting U عدم پذیرش چیزی
rejects U عدم پذیرش چیزی
rejection U عدم پذیرش
acceptance of offer U پذیرش پیشنهاد
acceptance sampling U نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
acceptance sampling U پذیرش کالاپس از نمونه برداری
acceptance test آزمون پذیرش
acceptation U پذیرش
admission of liability U پذیرش تعهدات
admission port U دریچه پذیرش
admission rate U میزان پذیرش
admission requirements U شرایط پذیرش
americanization U پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
application study U بررسی پذیرش اماد
AT command set U حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
bankable U قابل پذیرش در بانک
college admission tests آزمونهای پذیرش دانشجو
declaration of intention U افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
dos U نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
form utility U در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
framing error U خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
group acceptance U پذیرش گروهی
impassablility U غیر قابل پذیرش
imprimatur U تصویب پذیرش
induction station U مرکز پذیرش
induction station U دفتر استخدام دفتر پذیرش
keyboard send receive U صفحه کلید ارسال- پذیرش
ksr U کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
magnetic susceptibility U پذیرش مغناطیسی
market acceptance U پذیرش کالا توسط بازار
readiness to accept آمادگی برای پذیرش
receptee U افراد مورد پذیرش
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
receptivity U قدرت پذیرش
selective admission U پذیرش انتخابی
sensate U اماده پذیرش حس احساس کردن
social acceptance U پذیرش اجتماعی
susceptive U پذیرنده اماده پذیرش
tolerability U قابلیت پذیرش
cry uncle <idiom> U پذیرش شکست
face the music <idiom> U پذیرش نسخه
freeload <idiom> U پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
hire out <idiom> U پذیرش برای شغل
take a back seat <idiom> U پذیرش پستترین مقام
take one's own medicine <idiom> U پذیرش محاکمه بدون شکایت
Other Matches
admission U پذیرش به بیمارستان
sufficiently <adv.> U قابل پذیرش
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل پذیرش
acceptable <adj.> U قابل پذیرش
adequate <adj.> U قابل پذیرش
Reception U پذیرش هتل
receptionist U متصدی پذیرش
good [sufficient] <adj.> U قابل پذیرش
satisfactory <adj.> U قابل پذیرش
sufficient <adj.> U قابل پذیرش
sufficing <adj.> U قابل پذیرش
taking of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
hearing of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
emergency admission U پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
write off <idiom> U پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
Recent search history Forum search
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com